غزلی از حافظ

😀😀حافظ😀😀

❤❤اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها❤❤

💛💛که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها💛💛

💚💚به بویِ نافه‌ای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید💚💚

💙💙ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها💙💙

🏠🏠مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم🏠🏠

⚽️⚽️جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها⚽️⚽️

🧓👨‍🦳به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید👨‍🦳👨‍🦳

🌈🌈که سالِک بی‌خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها🌈🌈

🌃🌃شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل🌃🌃

🏞🏞کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل‌ها🏞🏞

🏁🏁همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر🏁🏁

😶‍🌫️😶‍🌫️نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل‌ها😶‍🌫️😶‍🌫️

📕📕حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ📕📕

📘📘مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها📘📘